loading...

پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

بازدید : 364
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 10:28

دخترم تو مثل مادرت نباش. کاری نکن که وقتی یکی از شب‌های ١٩سالگیت داشتی آهنگ عربی گوش می‌دادی، احساس پوچی محض کنی و فکر کنی از زندگی تماما عقبی. من این رو برات به تفصیل توضیح می‌دم.

باغ کتاب؟ نه، مرسی!
بازدید : 208
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 10:28

تقریبا همه بچه‌های ورودی زیستمون برای من دور و مسخره و سطحی‌ و اهل عیاشی و این‌هان. یک مدل عجیبی از افراط و تفریط. یک‌جورهایی غرق نشدن توی مطالب، راحت گذشتن و برنامه‌ای برای آینده نداشتن توی چهره‌شون می‌بینم. نمی‌دونم شاید هم اشتباهه. به‌هرحال من یک ترم یک درس سه‌واحدی مهم و بسیار اعصاب‌خردکن باهاشون گذروندم و خب توی این‌ یک ترم نظرم عوض نشد:) می‌دونی؟ بیشتر این‌طوری گذشت که من با کسی ارتباطی برقرار نمی‌کردم تا خود طرف نمی‌اومد طرفم. یه‌ذره احمقانه‌ست اما من این‌طور بودم. چیز دیگه‌ای که درباره زیستی‌ها ازش خوشم نمیاد اینه که خودشون رو کوچک و ضعیف می‌بینن و دوست‌داشتن هرطوری شده با ما بیوتکی‌ها (که واقعا خیلی عادی‌ایم:/) ارتباطی برقرار کنند یا دوست بشن. و خب من با اون‌همه دوری و نچسبی‌م هم جز بیوتکی‌ها به حساب میام و از این قاعده تا حدی مستثنا نیستم! اما باز هم با این ارتباط‌ها اتفاق جدیدی برای فکر من نیفتاد.

سرتاسر حیات رو شادی‌های غم‌انگیز پر کرده

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 42
  • بازدید کننده امروز : 40
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 336
  • بازدید ماه : 389
  • بازدید سال : 2205
  • بازدید کلی : 7606
  • کدهای اختصاصی